جودیت و جولیان هنگام دیدار با رابرت ادموند جونز، هنوز در اندیشه ورود به تئاتر رسمی بودند. تئاتر رسمی در برادوی و شهرهای دیگر فعالیت میکرد. اما در مفهوم دقیق کلمه نمیتوان آن را رسمی دانست. در سال ۱۹۶۳ تنها ده شهر از پانصد شهری که به دعوت بنیاد راکفلر پاسخ مثبت دادند حامی هنر نمایش بودند. بنابراین سال ۱۹۴۷ از کمک هیچ خبری نبود، اگر هم بود از سال ۱۹۶۳ کمتر بود. از این رو تئاتر در دست تاجر پیشگان قرار داشت. حامیان هنر ـ هنوز در ایالاتمتحده چنین افرادی پیدا میشدند ـ خاصه به اپرا علاقه داشتند. گرچه دانشگاههای مورد حمایت دولت برای هنر نمایش جایگاهی مهم قائل بودند، تئاتر دانشگاهی اما به معنای واقعی کلمه تئاتری مستقل نبود ـ با توجه به جایگاه برونمرکزی آن، افکار روشنفکرانه بانیان آن و نیز دانشجویان بهعنوان مشتریان طبیعی آن، نمیتوانست بهمثابه تئاتر شهر تلقی شود. آمریکا از سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۳۹، مدتی کوتاه نوعی از کمکهای رسمی بلاعوض را تجربه کرده بود. کمکهای بلاعوض به تئاتر فدرال نمونهای از آن است.
دولت روزولت برای مبارزه مؤثر با بیکاری که حرفه نمایش را نیز تحت تأثیر قرار میداد، سازماندهی وسیع مرکب از شانزده هزار بازیگر، تکنسین، نویسنده و کارگردان را به وجود آورد. تئاتر تجربی، کمدیهای موزیکال و روزنامه زنده (نمایشنامههایی آموزشی که از باله، سینما، موزیکال و غیره استفاده میکنند و به مسائل حادی چون بیکاری، قیمت، مسکن، قدرت و حق اعتصاب میپرداختند) در سراسر آمریکا معرفی شدند. در مدت چهار سال، چهل و شش میلیون دلار صرف شد. این اقدام پرشور در خلق تئاتر مردمی که کسی به آن نیندیشیده بود مدتی کوتاه پیش رفت. اما کنگره با ایجاد کمیسیون پیگیری فعالیتهای ضدآمریکایی اعتبارات تئاتر مردمی را قطع کرد.
جودیت و جولیان گرچه با تئاتر فدرال آشنا نبودند، اما از ماهیت آن آگاه بودند. نیز میدانستند که چیزی جز این نوع تئاتر فرصتی برای فعالیت دوباره نخواهد بود. اما برادوی به دلیل ستاره سازی و نیز حفظ نمایش مادامیکه تماشاگری برای دیدن آن وجود داشت، قابل سرزنش بود. جودیت و جولیان به این دلیل از تئاتر رپرتوار هواداری میکردند که تئاتری با این شیوه به جای آنکه برای اقلیتی محدود تسهیلات فراهم آورد و دیگران را به بیکاری کشاند، به همه بازیگران فرصتهای کاری یکسان میدهد. آنان بیش از اعتراض به این نظام در اندیشه گشودن درها بودند.