فوکو را میتوان فیلسوف، مورخ اجتماعی، تحلیلگر ادبی، منتقد اجتماعی و سیاسی دانست. هریک از این عناوین گوشهای از دستاوردهای نظری او را به تصویر میکشد. اما حوزه اصلی فعالیت فکری او، که ایدههایش درباره فلسفه، ادبیات، جامعه و سیاست را در دل آن شرحوبسط داده است، تاریخ اندیشه است. همه کتابهای اصلی او، بهاستثنای یکی، درخصوص تاریخ جنبههای گوناگون اندیشه غربی است. آن تککتاب استثنا نیز تأملی روششناختی است در باب آن کارهای تاریخی. عنوانی که فوکو برای کرسی خود در کولژ دو فرانس برگزیده بود نیز گویا است: استاد تاریخ نظامهای اندیشه. کار فوکو جستوجوی حقایقی است که ما را آزاد میکنند. او به دنبال نشان دادن رویههایی است که بهواسطه آنها کاربستهای ویژه عقل، حتی در قالب مجموعهای از دانشهای علمی، موجبات سرکوب و محدودیت انسان را فراهم میآورند. بدینترتیب، فوکو دو آرمان دوره روشنگری، یعنی آزادسازی انسان و حصول اندیشه خودآیین، را به شکلی خودنقادانه بسط میدهد؛ و چنین است که پروژه تاریخ اندیشه او دو وجه مییابد: نشان دادن اینکه چگونه حوزههای خاص دانشْ آزادی انسان را محدود کردهاند، و فراهم آوردن منابع فکری برای غلبه بر این محدودیتها. فوکو، برخلاف کانت، شاخههای علمی نامتقنتر، یعنی «علوم انسانی»، را مطالعه میکند و، بهجای علوم طبیعی، این شاخههای علمی را منشأ اولیه قیدوبندهای معاصر بر آزادی انسان میداند. میتوان پروژه فکری بنیادین فوکو را نقد فلسفی علوم انسانی دانست که با کمک تاریخ اندیشهای که در خدمت آزادسازی انسان است انجام میگیرد.