جان دیویی، که برخی او را برجستهترین فیلسوف امریکایی میدانند، در این کتاب آرای سیاسی و اقتصادی خود را شرح میدهد. او دیدگاه سیاسی خود را با شرح توسعه تاریخی لیبرالیسم، از الک و اسمیت تا بنتام و میل، آغاز میکند. دیویی در سنت فکری لیبرال ارزشهایی ماندگار تشخیص میدهد: آزادی، فردیت و استفاده آزادانه از خرد. اما او نسخههای امروزی لیبرالیسم را دچار بحران میبیند و آنها را به دلیل نامربوط بودن به مشکلات اقتصادی و سیاسی معاصر نقد میکند. دیویی در پی ترسیم مسیری است که لیبرالیسم بتواند بار دیگر حیات خود را بازیابد. از نظر او، لازم است دولت در ایجاد فضایی بکوشد که در آن شهروندان بتوانند تواناییهای خود را محقق کنند. چنین کاری مستلزم ایفای نقش دولت در ایجاد نوعی سازماندهی اجتماعی است. اما توجه به ابعاد اجتماعی لیبرالیسم و دور شدن از فردگرایی سنتی سبب نزدیکی افکار دیویی به مارکسیسم، فاشیسم یا آموزههایی که خشونت و انقلاب را بر روشهای دمکراتیک ترجیح میدهند نمیشود.