«چرا جلال آلاحمدی که تقریباً همهی اهل فن او را میشناختند و با صدای تپش قلب و تیزیِ نوک قلمش آشنا بودند، ناگهان به حج رفت، به یک سفر مذهبی، یا معنوی؟ این کارِ او چه معنایی داشت؟ و با این کار چه پیامی را با چه هدفی به چه کسانی میخواست برساند؟ چرا عنوان سفرنامهاش را از عبارت تلخ و گزندهی «گذاری به بدویّت»، ناگهان به عبارت دلربای «خسی در میقات» تغییر داد؟ چرا برخی از مطالب نسخهی خطیِ سفرنامهاش را که بهقول خودش بوی “زندقه و لامسّبی” میداد، حذف کرد و بعد آن را به چاپ سپرد؟ و سرانجام، آیا رفتن به این سفر و نوشتن این سفرنامه، بهمعنای توبه و دیندارشدنِ مجددِ آلاحمد است، یا…؟در این کتاب به این پرسشها پاسخ دادهایم.»