شاهزاده خانم به اژدها دلداری داد:
ناراحت نباش، من دقیق میفهمم تو چه حسی داری.
همه فکر میکنند که شاهزاده خانمها باید بی سروصدا و خجالتی باشند و کارهای ظریف مثل بافتنی ببافند و گل بچینند. ولی من شجاع و قوی خشنم! و دوست دارم از دیوارها و درختها بالا بروم و با خرسها کشتی بگیرم.
چشمهای اژدها با شک و تردید به شاهزاده خانم برگ گل خیره شد و پرسید: تو مطمئنی که یک شاهزاده خانمی؟ من نمیخواهم نامهربان باشم، ولی تو شباهتی به شاهزاده خانمها نداری.