هارلین کویینزل هنگامی که تنها هفت سال داشت، شاهد ضربوشتم پدرش از سوی اراذلواوباش و سپس دستگیریاش بهدست پلیس گاتهام بود. آن شب او به امنترین جایی که فکرش را میکرد، پناه برد: شهربازی کانی آیلند. سالها بعد، هارلین گذشتهاش را پشتسر میگذارد و از هوش و جاهطلبیاش برای ورود به حرفهی روانپزشکی استفاده میکند.
او که به موقعیت خوبی در بیمارستان آرکهام دست مییابد، در اعماق آسایشگاه چیزی خطرناک و جذاب را کشف میکند؛ کاملاً متفاوت از هرچیز دیگری که قبلاً شناخته بود: جوکر. هارلی که بتمن را مقصر همهچیز میداند، نسبت به او نفرتی ریشهدار و همیشگی پیدا میکند و پِی راهی برای نابودیاش میگردد. چرا باید به یک عشق ساده رضایت داد، وقتی میتوان شیدایی دیوانهوار را تجربه کرد؟!