کتابِ حاضر روایتِ قطبی شدنِ منظومهٔ سیاسی چپ در فرانسه است. روایتی که از پایان دههٔ ۱۹۶۰ آغاز شد و در پایان دههٔ ۱۹۷۰ به اوج خود رسید و نیروهای چپ در این کشور را به دو قطب متضاد یکدیگر تبدیل کرد. در یک سو میراثدارانِ کنشگری دانشجویی سال ۱۹۶۸ در فرانسه که با تجدیدنظر در مفهومپردازی امر سیاسی به تغییراتِ بنیادینی در روشنفکری چپ در فرانسه دامن زدند و در سوی دیگر، چپِ نهادی، یعنی احزاب سوسیالیست و کمونیست که مصمم شدهبودند با کنار گذاشتنِ برخی از اختلافاتِ خود و ایجاد یک «اتحاد چپ»، به قدرت بازگردند تا پایانی بگذارند بر انحصار چهلسالهٔ حاکمیت راستگرایان در این کشور. آن مفهومی که در کارزارهای روشنفکرانهٔ چپ جدید علیه چپ نهادی، عاقبت دستِبالا را پیدا کرد و به تمامی مباحث جهت داد، مفهوم توتالیتاریسم بود. مفهومی که علیرغم تردید پسینیِ مُبدعانش در مورد اعتبار اخلاقیِ آن و تشکیک سیاستمداران و روشنفکران اروپایی در مورد تواناییِ کاربردیاش برای سامان دادن به سیاست خارجیِ کشورهای متبوعشان در دوران جنگ سرد، بهوفور مورد استفادهٔ روشنفکران چپ جدید قرار گرفت و همراه با خود از جمله نهتنها مفهوم انقلاب را از دایرهٔ مباحث چپ جدید پاک کرد بلکه چشمانداز هرگونه تغییر ملموس در سلطهٔ سرمایهداری را نیز از افق دید خارج نمود.