هر چند بحث دربارهٔ میزان، حوزه و گسترهٔ مداخلهٔ دولت در اقتصاد در دههٔ ۱۹۷۰ میلادی به یک مجادلهٔ آیینی در میان اقتصاددانان تبدیل شد، اما تجربهٔ تقریباً سیصدسالهٔ این دست مباحث حکایت از آن دارد که همهٔ کشورهای جهان همواره بیشتر بر اساس نیازِ وقت کشورشان و تشخیص نخبگان خود به راهحلهایی روی آوردند که آمیزهای از مداخلهگری دولت در اقتصاد و رهاسازی امور اقتصادی به دست بازار بودهاست. دو رسالهای که در این کتاب از احمد متیندفتری منتشر میشوند نیز از قاعدهٔ فوق مستثنی نیستند. استدلالهای وی در رسالهٔ اوّل برای انتخاب یک مسیر مناسب با وضع وقتِ ایران مؤید استقلال رأی وی از کلانروایتهای اقتصادی هستند و موضعگیریِ وی به نفع واگذاری صنایع دولتی به بخش خصوصی در رسالهٔ دوّم نیز حاصل تجربهای است بیستساله از روند فعالیت اقتصادی در ایرانِ دوران رضاشاه. در کنار این مباحث اقتصادی، خاطراتی از تلاش و تکاپوی متیندفتری در دوران کوتاه نخستوزیری اش در فاصلهٔ آبان ۱۳۱۸ و تیر ۱۳۱۹ ـ که بخشی از رسالهٔ دوّم را تشکیل میدهند ـ بصیرتهایی را نیز در بابِ تاریخ سیاسیِ کشور در این سالها در اختیار میگذارند.