الیزه تنهاست و از همهچیز میترسد. از عنکبوتها، آدمها و حتی درختها. برای همین صبح تا شب توی خانه میماند، خانه را تمیز و مرتب نگه میدارد و از خانه بیرون نمیرود. تا اینکه روزی اتفاق عجیبی میافتد. یک موشک کاغذی از پنجره وارد خانه میشود. و بعد مهمانی از راه میرسد، مهمانی که همهچیز را تغییر میدهد.