یوسف مرد زاهدی بود او به دشت و صحرا علاقه ی زیادی داشت و در بیرون شهر کلبه ای برای خودش ساخته بود و آنجا زندگی می کرد جلوی کلبه هم سبزیجات مختلف کاشته بود از تره و جعفری و ریحان گرفته تا کدو و بادمجان خیار و گوجه فرنگی چند تا مرغ و خروس و یک گاو هم داشت. همه را با زحمت خودش و کار زیاد به دست آورده بود مقداری از سبزی ها و تخم مرغ و شیرو ماست را خودش میخورد مقداری از آن را هم میفروخت و زندگی اش را با آن می گذراند. از طرف دیگر تا آنجایی هم که میتوانست به مردم کمک میکرد و از زندگی اش راضی بود.