جابر به طرف حوضچه رفت دنبالش رفتم از کله شقی و قلدریاش خوشم آمد برخلاف ما به فکر فرار و نجات جانش نبود کمی آب در دهانش قرقره کرد و تف کرد کنار حوضچه نفسش را تازه کرد کنارم نشست. من متوجه شدهام مشکل ما فقط حمودی نیست مشکل این روستا و این مقبره ی گوربه گورشده است اگر حمودی نباشد یک نفر دیگر پیدایش می شود و کار او را ادامه می دهد سپس با دستش بالای سرش را نشان داد تا وقتی مقبره ی ضحاک این بالاست بساط کشت و کشتار هم برقرار است.