کتاب حاضر پژوهشی کوتاه در مورد موضوعی کلان، یعنی نگارش تاریخ در عصر نوین جهانی است. دلیلم برای نگارش آن این بود که باور دارم دو عامل مهم چشم انداز تاریخی را در مسیر دگرگونی قرار داده است: یکی این که نظریه های اجتماعی و فرهنگی ای که از دهۀ ۱۹۵۰ موجی در تاریخ نگاری ایجاد کرده بودند اکنون از اعتبار افتاده اند و موجب سردرگمی تاریخ نگاران برای نگارش آیندۀ تاریخ شده اند؛ و دیگر آن که، در این حالت، مسئلۀ جهانی شدن همچون کلافی سردرگم هر قدمی برای تعیین مسیر تاریخ یا معنابخشی به گذشته را به بیراهه می کشاند. حال آیا نظریۀ جدید جهانی شدن به پشتیبانی تاریخ بر خواهد خاست یا همۀ مدعیان دیگر را کنار خواهد زد و جهان را به پذیرش الگوی مدرن شدن غربی ناگزیر خواهد کرد؟
با وجود رونق مداومِ شرح حال نویسیِ چهره های نامی و نگارش کتاب ها دربارۀ جنگ های بزرگ، تاریخ دستخوش بحرانی شده است که صرفاً به کمبود بودجه های دانشگاهی محدود نمی شود. «تاریخ به چه درد می خورد؟» پرسشی است پیچیده که پاسخ به آن در عمل بسیار دشوار است.