نمایشنامه خالکوبی رز حول محوریت شخصیتی به نام سرافینا دلا رز می گردد. سرافینا خیاطی اهل سیسیلی است که با دخترش در روستای کوچکی زندگی می کند. همسرش رزاریو کامیون داری ایتالیایی است که خالکوبی گل رزی روی سینه اش دارد، که در طول نمایشنامه به این خالکوبی رز به عنوان نمادی از عشق جسمانی اشاره می شود...
سرافینا به شدت عاشق همسر خوش قیافه اش است. در آغاز نمایشنامه او برای فرزند دومش حامله است. وقتی که استل اوهنگارتن که زنی هرزه است به دیدار او می رود و دوخت بلوزی به رنگ رز برای معشوقش را به سرافینا می دهد. سرافینا هم این سفارش را قبول می کندبدون اینکه بداند ای زن معشوقه ی رزاریو همسر خودش است. بعدا خبر می رسد رزاریو که زیر بار موزهایش مواد موخدر قاچاق می کرده در درگیری با پلیس کشته شده است.
سرافینا عزای شدیدی می گیرد و خودش را در خانه حبس می کند و تا ماه ها سفارش دوخت لباس از کسی قبول نمی کند و نسبت به کار و زندگی ای بی تفاوت می شود. خاکستر شوهر مرده اش را در کوزه ای نگه می دارد و روز به روز بیشتر در غم و اندوهش غرق می شود. وقتی که فلورا و بسی دو زن افاده ای از سطح متوسط جامعه برای گرفتن سفارش بلوزشان می روند، سفارش هنوز آماده نشده است و نهایتا بگو مگو شکل می گیرد و سرافینا با بی ادبی جوابشان را می دهد، فلورا هم در عوض شایعه ای که در مورد شوهر بی وفایش وجود داشته را برایش بازگو می کند، و از ارتباط شوهرش با استل را می گوید. سرافینا با شنیدن این خبر جا می خورد و بر افسردگی و اندوهش می افزاید