روایت سنگین و تکاندهنده «وعده» در چهار دهه و در گذر از چندین مراسم تشییع جنازه میگذرد. گالگوت پیش از این گفته بود که میخواهد خوانندگان کتاب خودشان فاصله میان روایتها را پر کنند.
«ریچل سوارت» در بستر مرگ، به «سالومه»، خدمتکار سیاهپوست خانواده، وعدهای میدهد. این قول، شکافی در خانواده به وجود میآورد؛ به خصوص در میان فرزندان: «آنتون»، پسر مورد علاقهی «ریچل»؛ «استرید» که زیباییاش، قدرت اوست؛ و «آمور» که زندگیاش زیر سایهی احساس عذاب وجدان شکل گرفته است. در طول سالها، چهار مراسم خاکسپاری، آنها را گرد هم میآورد و هر بار، وعدهای که «ریچل» به «سالومه» داد، دوباره بر زندگی آنها سایه میافکند.
این رمان، حماسهای از زندگی در آفریقای جنوبی است که بدون تردید، تأثیری ماندگار بر مخاطبین خواهد داشت.