در شام طولانی کریسمس، وایلدر مرزهای زمان را در هم میشکند و گذشته، حال و آینده را در یک قاب به تصویر میکشد. این نمایشنامه داستان زندگی چند نسل از یک خانواده را در عمارت بایرد مقابل چشمان مخاطب قرار میدهد. حوادث داستان در اتاق غذاخوری این عمارت رخ میدهد و گذر زمان را با سرعت زیاد، طی نود سال ـ یا بهعبارت بهتر طی نود شام کریسمس ـ به نمایش میگذارد. بایردها در این شبنشینیهای پیدرپی درباره وقایع مختلفی مانند توسعه منطقه، تغییرات آداب و سنن و شیوه زندگی و نیز اعضای قدیم و جدید این خاندان صحبت میکنند. افرادی از نسلهای مختلف این خانواده مقابل چشم مخاطب ظاهر میشوند، بچهدار میشوند، پیر میشوند و میمیرند و بهاینترتیب، تحولات چند نسل از زندگی بایردها در یک پرده، و در یک وعده غذایی به تصویر کشیده میشود. ژنویو میگوید: «تمام شاخهها قندیل بستن. کم پیش میآد چنین چیزی ببینی.» ژنویو هنگام گفتن این جمله نمیداند که مادرش نیز، چندین سال قبل، همین جمله را به زبان آورده بود و عروسش نیز، در آینده، دقیقاً همان را تکرار خواهد کرد.