ماشنکا بدون شک لطیفترین و زیباترین رمان نابوکف است. او این رمان را به یاد وطن خود روسیه و دختری نوشت که انقلاب اکتبر آنها را برای همیشه از او گرفته بود. او تعلق خاطر خاصی به این رمانش داشت.
رمان پیش رو داستان یک مهاجر روسی و افسر سابق گارد سفید، گلبویچ گانین، است که در جریان انقلاب روسیه آواره شد. او در ابتدای داستان و طی یک گفتگو در مییابد که عشق ازدسترفتهاش با همسایهی ناخوشایندش ازدواج کرده و بهزودی به همسایگی او خواهد آمد. هنگامی که مرد این مسئله را میفهمد، رابطهاش با دوستدختر کنونیاش را پایان میدهد و غرق در خاطرات گذشته با معشوقش میشود. گانین که تاب نمیآورد مری، معشوقهاش، را با همسایهی خود ببیند، میکوشد تا او را از آن خود کند و نقشهای برای بازگشت دوباره به مری میکشد...