لفته: ستوان راستگو شما فرمانده ی پاسگاه اینجایی با جنگ غریبه نیستی و میدونی کار این اسلحه چیه... این تفنگ باید این روزها تو اسلحه خونه خاک بخوره؟ اگه این اسلحه رو تحویلتون بدم یه گوشه از خاک ایران بی نگهبان میمونه
ستوان راستگو: ( آه میکشد) کاش اسم تو رو میذاشتن آرش
لفته: آرش؟ مگه لفته چه شه؟
ستوان راستگو: هیچ چی تو درست میگی لفته هم قشنگه. این آدمهان که به اسم معنا میدن کاش دست من بود و تفنگ رو ازت تحویل نمیگرفتم