آگوست شرودر، معلم علوم، پسر نوزدهسالهاش، فلیپ را از دست داده است. این تابستان قرار بود با فلیپ به یلوستون سفر کنند، اما اکنون با خاکستر او همسفر است. به جای فلیپ دو نوجوان با او همسفر میشوند. چیزی که هیچکدام فکرش را نمیکردند این بود که این سفر، هر کدام را به سمت سرنوشت جدیدی سوق میدهد…
داستانی در مورد افراد خوب که تمام تلاش خود را برای زنده ماندن انجام میدهند، همراه با پیامی که باعث میشود خوانندگان کتاب را ببندند و نسبت به انسانیت امیدوارتر شوند.