آدریانا: از ابتدا هیولا نبود. یک ولگرد بود و بس، مردی نگونبخت. هیچگاه نمیتوانست جزو بهترین مردم باشد، ولی میتوانست بدترین نباشد. سپس جنگ شروع شد... آنسال، جوانها گمان کردند که دوباره متولد شدند بیهیچ مانعی، بیهیچ قانونی و مختارانه اربابان خیابانها و اربابان قوانین و اربابان شب، اربابان زنها، صاحبان مرگ.