فلو مترجمی آمریکاییتبار است که در کار و زندگیاش دچار مشکل شده و روزهای سختی را میگذراند. او یک روز بهطور اتفاقی در مترو، به کتابی مرموز و رهاشده بر میخورد و تصمیم میگیرد آن را ترجمه کند.
کتاب در مورد آیاکو، پیرزنی خشن و سختگیر است که یک کافه را در شهر کوچک اونومیچی اداره میکند. اوبهتازگی سرپرستی نوهاش، کیو را به مدت چهارفصل بر عهده گرفته است.
این موضوع، سرآغاز فصلی جدید در زندگی آنها و رابطهای پرفرازونشیب است.
«چهار فصل در ژاپن»، داستانی دلگرمکننده و تأثیرگذار است که به بررسی ادبیات، عشق، فقدان، سرخوردگی، روابط انسانی و تفاوت نسلها میپردازد.