اندیشههای آرمانشهری در تفسیرهای مدرن در حوزههای گوناگونی بررسی شده که اغلب نادرست و ناشی از عدم فهم عمیق موضوع است. مفهوم آرمانشهر بیش و پیش از هر چیز مبتنی بر مسئله «زندگی آرمانی برای نوع بشر در این دنیا» است و نمیتوان آن را تنها به یک حوزه تقلیل داد.
عدهای آرمانشهرگرایی را در قلمرو ادبی، نوعی ادبیات داستانی تخیلی میپندارند که به موضوع سرزمین رؤیایی یا آیندهای خیالی میپردازد. اگرچه نظریههای آرمانشهرگرایی میتواند واجد ابعاد تخیلی، و از منظر ادبی نیز قابلبررسی باشد اما اساساً مبتنی بر پیشبینی سیر عادی واقعیتها در چارچوب علمی است و نمیتواند صرفاً در گستره ادبیات تخیلی تحلیل شود. عدهای دیگر آن را در قلمروی نظری الهیات دستهبندی، و مفاهیمی نظیر صلح، عدالت، برابری، آزادی، وحدت، نوعدوستی، فداکاری و ایثار در آرمانهای اتوپیایی را ذیل الهیات تعریف میکنند. شاید گاهی بتوان نظریه آرمانشهری را در تبارشناسی ریشههای اسطورهای آن تحلیل کرد، اما مفهوم آرمانشهر به چارچوب گفتمان الهیات محدود نمیشود و بسیاری از اندیشمندان آرمانشهرگرا اساساً دیدگاه خود را در این قالب مطرح نمیکنند. اندیشههای آرمانشهرگرایی همچنین، صرفاً حالات ذهنی روانشناختی و بیان رؤیاگونه از زندگی آرمانی نیست، بلکه جهان اندیشهورزی آرمانشهری در زمینه روانکاوی مفهوم زندگی آرمانی معنا مییابد. از سوی دیگر، تلقی از آرمانشهرگرایی صرفاً مترادف با نظریهپردازی در حوزه توسعه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، کالبدی و محیطی نیز برداشت دقیقی نیست. نظریههای آرمانشهری به مبانی پیشرفت به سوی جامعه آرمانی میپردازند و حتی برنامه عملیاتی نیز ارائه میکنند که گاهی به اجرا نیز درآمده است، اما در این حصار نیز نمیگنجد.
اتوپیا مفهومی جامع و چندوجهی است که از زمینههای گوناگون اعم از الهیات، نقد ادبی، برنامههای توسعه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، برنامهریزی محیطی، معماری و شهرسازی و نیز ابعاد روانشناختی ذهن ایدئالاندیش ریشه میگیرد.