تبسم دختری سرکش و بی محابا که همه چیز رو توی زندگیش بازی میدونه.
یک بازی سرگرم کننده و سراسر برد.
باخت این دختر مساوی با شکست غرورشه. غرور اون همه ی زندگیشه...
دختری با نقابی از بیتفاوتی روی صورت شکنندهش... که زندگیش رو برای حفظ این نقاب میده.
تبسم درگیر سرنوشت عجیب و پیچیدهای میشه که فکر میکنه کس دیگه ای این سرنوشت رو براش رقم زده. کسی که این روزها مهرهی اصلی بازی تبسم شده.
شاید هم دلش میخواد اینطور فکر کنه تا... قبول نکنه که دلیل اصلی تعیین سرنوشتش، غرورشه!
اون باخت نمیده، حتی اگر پای عشق درمیون باشه؟