نظام منطق (1843) نوشتۀ جان استیوارت میل را میتوان مهمترین کتاب سنت «تجربهگرایی» در سدۀ نوزدهم برشمرد که درصدد است تبیینی سراسر «طبیعتگرایانه» از بنیادینترین فعالیتهای شناختی انسان و حقایق عرضهشده در علوم منطقی، ریاضی، طبیعی، و اجتماعی ارائه دهد. در همین راستا، در این کتاب، شاهد هجمۀ سهمگین وی به هرگونه فلسفۀ «پیشینیگرا» و «شهودگرا» هستیم که میکوشیدند حقایقِ خارجازذهن را ازطریقِ شهود، آگاهی یا عقل، مستقل از مشاهدات و تجربۀ انسانی، استنباط کنند. بهعلاوه، از منظر بحث منطق، با درنظرداشتن همۀ تحولات اساسی در رشتۀ منطق، این اثر همچنان یکی از متون اساسی در تاریخِ نظرورزیهای منطقی محسوب میشود؛ خاصه اینکه درصدد است با ارائۀ نقشۀ کاملی از «فرایندهای استقرایی» همان کاری را برای «استقرا» انجام دهد که ارسطو برای «قیاس منطقی» به انجام رسانید. از منظر فلسفۀ علم نیز اثری تعیینکننده در توسعۀ تاریخی «فلسفۀ علم» بهعنوانِ رشتهای علمی قلمداد میگردد، چراکه تأملات وی بر روششناسیِ علم، بهخصوص، تقریر روشهای «پژوهش علی»، ازجمله دستاوردهای پرمایۀ این اثر است.
نظام منطق از شش دفتر اصلی در دو مجلد شکل گرفته است: در جلد اول، دفتر نخست تحلیلی مبسوط از نامها و گزارهها (الفاظ و قضایا) ارائه میدهد؛ دفتر دوم متکفل بحث از «حجت و استدلال» و دو نوع دلیلورزی معیار، استقرا و قیاس، است؛ دفتر سوم، بهعنوانِ قلب پروژۀ تجربهگراییاش، به «استقرا» و شرایط امکان و اعتبار آن میپردازد؛ در جلد دوم، دفتر چهارم مجموعۀ متنوعی از عملکردهای ذهنی، ازجمله مشاهده و انتزاع، را بررسی میکند که در هر استقرا تضمن دارند؛ دفتر پنجم به «مغالطات دلیلورزی» و «فلسفۀ خطا» بهعنوانِ مکمل مباحث پیشین میپردازد؛ و درآخر، دفتر خواندنیِ ششم «علوم اخلاقی» را میکاود و در تأییدِ شباهت بنیادین بین روشهای علوم انسانی و طبیعی استدلال میکند.
میل این کتاب را مبنای روششناختی و بنیان فکری کارهای دیگرش در نظریۀ اخلاقی، اجتماعی، و سیاسی قلمداد میکرد. از این جهت، مطالعۀ این اثر گرانسنگ مدخل مطمئن و درآمد مناسبی نه تنها برای شناخت اصول تجربهگرایی بلکه فهم بهتر کلیت فلسفۀ میل است.