زندانهای من یکی از آن کتابهایی چون نایب کشیش ویکفیلد و پل و ویرژینی است که به وجهی قاطع، به نزدیک نسلهای آینده، پذیرفته شدهاند و به ههمۀ زبانهای روی زمین برگردانده شدهاند و به صورت میراث مشترک سراسر عالم بشری درآمدهاند و تا روزی که طبایعی در جهان باشد که بتواند به خواندن سرگذشتهای گیرا و دردناک دستخوش تأثر شود، جاودانه، یعنی همیشه خوانده خواهند شد. اما آنچه مایهی تفوق بیچون و چرای اثر سیلویو پلیکو بر شاهکارهای دیگر میشود، این است که زندانهای من داستانی نیست که کموبیش خوب پیدا شده باشد و بیش و کم خوب بازگفته شده باشد. این کتاب زادهی حقیقت و تجربه است. شرح خیالپردازانهی حوادث نیست. داستان رنجهایی نیست که زادهی خیالپردازی باشد و نویسنده به خوانندگانش عرضه بدارد. شرح رنجهایی است که حقیقت دارد، شرح رنجیهای خود نویسنده است.