جامعۀ ایران طی شصت سال اخیر، شاهد تغییر و تحولات و رخدادهای اجتماعی غیر منتظرۀ فراوانی بوده است و بسیاری در نگاهی ساده انگارانه، عامل اصلی این تحولات را به «ارادۀ مردم» نسبت می دهند. کتاب حاضر اما، با اتکا به بینشی جامعهشناختی – تاریخی و با لحاظ کردن زمینههای جهانی، سعی در معرفی و موشکافی لایههای عمیقتری دارد که نقشی تعیینکننده در این تحولات داشتهاند. در جلد نخست این مجموعه، به تفصیل به بسترهای جهانی یرداخته میشود که در ترکیب با ساختار نظام اجتماعی ایران، سبب میشوند تا در برههای روح آرمانخواهی بر جامعه دمیده شود و در برهۀ دیگر اما، جامعه شاهد غلبۀ مشی آرمانگریزانه باشد. در برهۀ نخست از دورۀ مورد بحث، یعنی از دهۀ 1340 تا 1370 شمسی، که آرمانهای بزرگ چراغ راه افراد و جامعه بودند، آرمانخواهی مهمترین صدای تغییر و تنها امکان برای رسیدن به سعادت ابدی دانسته میشد و در مقابل از دهۀ هفتاد شمسی به این سو، قاطبۀ جامعه با بیاعتنایی به آرمانهای جمعی، سعادت را در تکریم فرد و بازتعریف و آشکارسازی هویتهای فردی کتمانشده تعبیر می کند. این کتاب، با ریزبینی در آثار مطرح ادبی، به مقایسۀ جایگاه «آرمانخواهی» در هر یک از این دو برهه می پردازد. مقایسۀ آثار این دو برهه به ما کمک میکند تا تأثیر تغییرات در نظم اجتماعی جهانی و ساختارهای داخلی را بر بینش شاعران و نویسندگان، بهمثابه یکی از نمادهای مهم روشنفکری در جامعه نشان دهد.