ما با هم پیر نمیشویم در چهار بخش تدوین شده است. بخش نخست، از طریق مقایسهی فیلمسازان موجنویی با پساموجنویی، تصویری تازه از سینمای فرانسهی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و جریانهای گوناگون آن به دست میدهد. سه بخش بعدی بهترتیب به ژان اوستاش، موریس پیالا، و فیلیپ گرل، سه کارگردان بزرگ پساموجنویی، اختصاص یافته است.
محور کتاب سه ایده و پرسش اساسی است: اول اینکه سبک چگونه در سینما تغییر میکند؟ از درون هنر یا از بیرون آن؟ با ارادهی شخص فیلمساز، از خلال آنچه آلوئیس ریگل «خواست هنر» مینامد، یا با حرکت روح تاریخ؟ پرسش دوم کمتر تاریخی و بیشتر زیباییشناختی است: ماخولیا چطور در سینما فرمی هنری به خود میگیرد؟ چه رابطهای میان غم، زمان، و تصویر وجود دارد؟ اندوه چگونه در میزانسن و تدوین متجلی میشود و بر بدنها اثر میکند؟ دستآخر، پرسش سوم اهمیتی فراتر از مسائل زیباییشناختی و تاریخی دارد و دغدغهای وجودی و کیهانی را بازتاب میدهد: چگونه میتوان میان آشوب و منطق تعادل برقرار کرد؟ چگونه میتوان فیلمی ساخت یا زندگیای را زیست که همزمان تصادفی و ضروری باشد؟ والری بهدرستی میگفت: «دو خطرْ پیوسته جهان را تهدید میکنند: نظم و بینظمی.» به چه شیوهای میتوانیم جهانمان را یکجا از خطر این هر دو نجات دهیم؟ چگونه تضاد میان نظم بیرونی و آزادی درونی را از میان برداریم و به نظمی دلبخواهی یا آزادیای قاعدهمند برسیم؟ این کتاب میخواهد نشان دهد سینمای پسا موج نو پاسخی است زیبا، جدی، و غمگین به هر سه پرسش بالا.