چرا تعارضات اجتماعی بهسرعت رو به وخامت میگذارند و سر از کشمکشی جانکاه و بیپایان درمیآورند؟ ظاهراً همین مشکل در زندگی شخصی ما نیز وجود دارد، چه در مشاجرات زناشویی و بحثهای بیپایانِ والدین با فرزندان و چه در اختلافاتمان در محلکار. ایان لزلی، نویسنده و روزنامهنگار بریتانیایی، ریشۀ این مشکلات را نگاه یکسویۀ ما به تعارض و انتظارات نابجایمان از آن میداند؛ ما گمان میکنیم تعارض پدیدهای صرفاً شناختی است و انتظار داریم بتوانیم دیگران را متقاعد کنیم و به اختلافات پایان دهیم. اما به نظر لزلی، تعارض با تمام وجود ما سروکار دارد. از نظر او تعارض نهتنها برای ساختن جامعهای پویا ضروری است، بلکه هر نوع رابطۀ سالمی در گروِ آن است. تعارض ما را باهوشتر میکند، فرایند تفکرمان را بهبود میبخشد، و در هر کنش جسورانۀ مشترکی، از ازدواج گرفته تا کسبوکار و سیاستورزیِ دمکراتیک، نقشی حیاتی ایفا میکند. اما مسئله این است که ما، نه بهلحاظ زیستی و نه از نظر اجتماعی و تاریخی، آمادگی مخالفتورزیِ ثمربخش را نداریم و بنابراین به دو راهبرد «ستیز» یا «گریز» متوسل میشویم. لزلی با استفاده از بینشهای فلسفی، انسانشناختی و روانشناسانه میکوشد ماهیت تعارض را برایمان روشن کند و ضرورت وجود آن برای بقای جوامعمان را به تصویر بکشد. او بهسراغ متخصصان حل اختلاف میرود، یعنی رواندرمانگران، روانشناسان، افسران پلیس، بازجوها، دیپلماتها، مذاکرهکنندگان شرایط بحرانی و مشاوران ازدواج و طلاق. لزلی ماجراها و تجربههایی نامنتظره و آموزنده را نقل میکند و جنبههای متنوع مدیریت تعارض را واکاوی میکند و سرانجام نکاتی کاربردی برای ساماندادن به اختلافات در عرصۀ فردی، گروهی و اجتماعی در اختیارمان میگذارد.