آدم اینجا تنهاست در تنها.
این رمان روایت تنهایی آدمهاست، تنهایی که آنقدر تنهایی را نابلدند که حتی اگر بخواهند زخمهای تنهاییِ دیگری را التیام بخشند، از سرِ نابلدی نمک بر زخم میپاشند.
اینجا آدمها دگری را تنهاتر میکنند، همین!
تمام شخصیتهای این روایت از هر جنسیت و قومیت و نسل و طبقهای که باشند، تنهایند. دنیای مدرن برای تمام آنها یک سرنوشت قطعی حکم کرده است؛ تنهایی. شخصیتهایی که از سرنوشت خود آگاهاند و آگاهانه هم به مبارزه با آن برمیخیزند، اتفاقاً تنهاترند. و آنها که ناآگاهاند، اتفاقاً خوشحالترند.