شعر چیست؟
چه چیزی شعر نیست؟
صاحب نظران دربارۀ این که شعر چیست بسیار نوشته اند، اما هرچه بیشتر به آن پرداخته اند، به تفاهم کمتری رسیده اند، تا آن جا که گاه شاید اثری که با یک تعریف، شعر خوبی شمرده می شود، با تعریف دیگر، اصلاً شعر به شمار نیاید.
شاید اغلب کسانی که شعر می خوانند، اصلاً در بند تعریف «شعر» نباشند، و همین
که سخنی، تأثیری ویژه بر احساسات آن ها بگذارد، آن را «شعر» بدانند، اما آیا کسی که می نویسد هم می تواند نسبت به تعریف «شعر»، همین قدر بی تفاوت باشد؟
حال با توجه به این مقدمات چه کنیم؟ آیا از کنار تعاریف متعدد این مفهوم لغزان و تعریف ناپذیر بگذریم؟ یا سعی کنیم با در کنار هم قرار دادن آن ها و بررسی و مقایسه شان، به تعریفی جامع برسیم؟ یا فارغ از آن تعاریف، تلاش کنیم تا عناصری که موجب تأثیرگذاری یک سخن بر احساسات خواننده و شنونده می شوند را بشناسیم؟