لیزه لوته زودی باید میرفت سراغ کارش.
آخه سال نو نزدیک بود.
او باید کارت تبریکها و هدیهها را به دست بقیه میرساند.
لیزه لوته و آقای پستچی همه ی بستهها را رساندند
و فقط بستههای هدیهی آقای پستچی برای حیوانات مزرعه ماند.
یکعالمه برف باریده بود و جاده معلوم نبود.
گاو بازیگوش راهش را گم کرد.