موپاسان استاد بیچون و چرای داستانهای کوتاه است که در مکتب فلوبر جستوجوی «حقیقت ناب و بیانگر و گویا» را میآموزد. وی، بهتدریج از زیباییشناسی طبیعتگرایانه فاصله میگیرد و هدفش این است که از زندگی بینشی کاملتر، پرکششتر، و قاطعتر از خود واقعیت، بهدست بدهد. از همین رو، با سبکی ساده اما بسیار متبحرانه و فاضلانه، و همراه با نمادهای کوتاه و تند و حاد، زمینه و پرسوناژهای داستانهای خود را میسازد (توصیف روستایی زیرک و متقلب به ظاهر ساده، بورژوازی ابله، و محرومان و تهیدستان که با احساسی فروتنانه از آنها یاد میکند). اشتهار و غنای آثار موپاسان نیازی به اثبات ندارد. تنوع زمینههای الهامی، تناوب لحن روایت که غالبا در آنها طنز بر دیگر مایهها برتری دارد، انطباق سطوح مختلف اثر، ظرافت و دقت نظر در توصیفهای اجتماعی، طبیعی، ریزهکاریها، شفافیت، مهارت و درستی و سندیت و اصالت توصیفها، با تاکید بر احساسها و تاثرهای درونی، جریان روزبهروز زندگی روانی و عقدههای پرپیچ و خم روح، و بسیاری نکات ارزنده دیگر قلم موپاسان را به اعجاب و معجزه نزدیک میکند.