سام نریمان به دستور منوچهر شاه کیانی، سپاهش را فراهم کرده تا خاک کابلستان را به توبره بکشد و از آن سو مهرابشاه، پدر رودابه برای زنده نگه داشتن نام خاندان ضحاک حاضر است تا پای کشتن دخترش هم پیش برود. دَستان، نومیدانه تلاش میکند تا یکی پس از دیگری، آزمونهای سخت مشاوران پادشاه را پشت سر بگذارد تا شاید بتواند، این بار در نبرد برای به دست آوردن عشق پیروز شود.