یونیکورن داشت پرواز میکرد که روی زمین یک چیز درخشان دید.
یتی هم داشت به آسمان نگاه میکرد که بین
ابرها یک چیز درخشان دید.
بله! آنها همدیگر را دیده بودند!
دوستی آنها اینجوری شروع شد و با هم دوست جونجونی شدند.