همه اعضا خانواده ما برای پیک نیک دسته جمعی به پارک اصلی شهر میروند. شنا میکنیم، بازیهای مختلف انجام میدهیم و به یک پیاده روی کوتاه میرویم. قبل از تاریک شدن هوا، جای مناسبی روی تپه پیدا میکنیم و منتظر میمانیم تا آتش بازی شروع شود. همه ما آنجا جمع میشویم: مامانمَ، بابایم، ایوا، ایزابل، الکس و من! فقط گربه ام، تی جف، در خانه می ماند. این اصلا عادلانه به نظر نمیرسد، مخصوصا که اسم او را از روی اسم یکی از رییس جمهورهای آمریکا، توماس جفرسون، انتخاب کرده ایم. کاش دوست من دفتر خاطراتم بود. آن وقت دیگر لازم نبود که دوستهای جدید پیدا کنم. من تنها عضو خانواده هایز هستم که هیچکس را ندارد در این پیک نیک باهاش حرف بزند و یا بازی کند. الکس یکی از دوستهایش را پیدا کرد. ایزابل رفت پیش ایوا و آرونا. من کاملا تنها هستم!