هانا فریاد زد: «ما داریم در هدیه ها غرق می شویم!» بتانی پرسید: «الان چقدر هدیه داریم؟» ناتالی گفت: «اوه، یک میلیارد یا بیشتر.» میسون تایید کرد: «حداقل!» بریانا پرسید: «با این همه هدیه می خواهیم چه کار کنیم؟» ابی با اعتماد به نفس اعلام کرد: «من یک نقشه عالی دارم!» می دانست اگر ایزابل از فکر او خوشش بیاید، بقیه همکلاسی هایش هم حتما خوششان می آید. ابی ادامه داد: «اداره پلیس یک طرح ویژه برای جمع آوری هدیه ها دارد. می توانیم هدیه های اضافی را به آنها بدهیم. حتی لازم نیست که آنها را کادوپیچ کنیم. این آسانترین راه حل است.»