برایش کاریکاتور میکشیدند، سرویسهای جاسوسی و ضد جاسوسی سایه به سایه اش می رفتند؛ وقتی در وودز هول با دو تن از دوستان مؤنثش قدم میزد دستگیرش کردند و یک چمدان پر از دستنوشته ها و نامه هایش در کانتیکات به سرقت رفت .خونش که به جوش آمد به مدیر ویلسون تاخت.
او زنده نماند تا سیرک بزرگ ورسای یا شرارت های علنی دارودسته اهایو را ببیند. او شش هفته پس از پایان جنگ جهانی اول در حالی درگذشت که برای نوشتن جستاری درباره بنیان های رادیکالیسم آینده در آمریکا برنامه ریزی میکرد
اگر آدمها روح داشته باشند، بورن هم روحی دارد. روح ریزه میزه ی کج و معوج نترسی در خرقه سیاه که هنوز جست و خیزکنان در خیابان های کثیف و قدیمی آجر فرش و سنگفرشی که در مرکز نیویورک هستند.
با قهقهه ای بی صدا مستانه فریاد میزند جنگ عامل موفقیت دولت است.