ویولا و تاد از لشکریها میگریزند و بالاخره به مأمن میرسند، اما مأمن دیگر به پرنتیسآباد نو بدل شده و آنجا کدخدا پرنتیس منتظرشان است. ویولا دستگیر میشود و او را به زنان درمانگر میسپارند، تاد وادار میشود همراه با دیوی به شیوهی حکمرانی کدخدا تن دهد. درست وقتی به نظر میرسد کدخدا موفق شده صدای مخالفانش را خاموش کند، در جایجای پرنتیسآباد نو انفجارهایی روی میدهد؛ گروه مقاومتی علیه حکمران مستبد شکل گرفته است. در این میانه تاد و ویولا با پرسشهای دشواری روبهرو میشوند: آیا برای مقابله با استبداد راهی جز بمبگذاری وجود ندارد؟ آیا هدف والای آزادیخواهان خشونتشان را توجیه میکند؟ پرسش و پاسخ داستان انتخاب میان خیر و شری است که مرزشان مخدوش شده؛ داستانی تکاندهنده و تأثیرگذار دربارهی تصمیمگیریهای سخت.