سلاخ خانهٔ شمارهٔ پنج… شاهکاری برای تمامِ فصول. رمانی که انتشارش سرآغازِ فصلی نو در ادبیاتِ جهان شد بی تردید. کورت ونه گات (۱۹۲۲-۲۰۰۷) آن شکاکِ کبیر این رمان را در ۱۹۶۹ نوشت. رمانی که انفجاری بود بین مخاطبان. «سلاخ خانهٔ شمارهٔ پنج» روایتی است پست مدرن از بخشی از زندگی خودِ ونه گات. او که به عنوانِ سرباز ارتش آمریکا در جنگ جهانی دوم اسیر آلمانی ها شد و در شهرِ تاریخی درسدن زندانی. متفقین در پانزدهم فوریه ۱۹۴۵ شهر درسدن را که هیچ ادوات نظامی مهمی نداشت و شهری تاریخی و زیبا محسوب می شد با نزدیک چهارهزار تُن بمب به آتش کشیدند. طبق آمار نزدیک به ۱۳۴۰۰۰ نفر کشته شدند و یک فاجعه بزرگ رقم خورد که ونه گات به شکلِ معجزه آسایی از آن جان به در برد و شاهد ویرانه ها شد. او رمان را با همین فضا شروع می کند. قهرمان مشهورش «بیلی» در تاریخ و زمان های دیگر غور می کند تا تبارِ نفرت و خشونت را با آن طنز سیاه حیرت آورش روایت کند. جمله تکرارشونده «بله رسم روزگار چنین است!» در این رمان به موتیفی تبدیل می شود برای پیوند گذشته، حال و آینده… مشهور است این قول که «هر کس سلاخ خانه شماره پنج» را می خواند دیگر نمی تواند به زمان اعتماد کند. به تاریخ و به تقویم.
ونه گات بعد از نوشتن رمان ها و داستان های تاریخ ساز در ۲۰۰۷ در هشتادوچهارسالگی از دنیا رفت. در گزارش پزشکی نوشتند او از یک بلندی «سقوط» کرده است.