بدیهی است که این سادهسازی اغراقآمیز ساختار سفر قهرمانان است. اما این موارد عناصر سادۀ تشکیلدهندۀ داستان و همچنین، عنصر اصلی بسیاری از داستانهای بزرگ کارآفرینی، مانند استیسی براون است. این واقعیتی بود که گای راز در 2008 _ زمانی که در دانشگاه هاروارد عضو بنیاد روزنامهنگاری نیمن بود_ کاملاً اتفاقی در کلاس دانشکدۀ کسبوکار به آن پی برد. در آنزمان برای اولینبار تحت تأثیر یک ایده در قالب مطالعۀ موردی قرار گرفت. ایدهای که میگفت شما میتوانید تجارت را در قالب یک داستان بیاموزید. بارهاوبارها مفاهیم این کتاب قدیمی را در صفحات آن مطالعۀ موردی که شامل ماجراجویی، آزمایش و خطا، از دست رفتن فرصتها و درنهایت رسیدن به تعالی بود بازیافت. جالب اینکه همۀ این موارد بر منشور مدل کسبوکار نیز منطبق است. گای راز در پادکست بسیار تحسینشدۀ «چگونه این کسب و کار را ساختم»، در مصاحبههای موشکافانه با صدها نفر از بنیانگذاران و مدیران کسبوکارها متوجه شد که آنها هم دقیقاً مثل من و شما انساناند. همۀشان بیخوابی و کابوسهای شبانه را تجربه کردهاند. بیشترشان گاهی احساس میکنند خودویرانگرند. آنها ذاتاً ابرقهرمان نیستند، اما فرقشان با من و شما این است که وقتی برایشان فرصتی پیش میآید، سریعاً وارد باجۀ تلفن میشوند، شنلشان را میپوشند و پرواز میکنند. کلید اسرار فقط همین است. کتاب چگونه این کسب و کار را ساختم بینشهای ارزشمند و الهامبخشی از کارآفرینان برتر جهان در مورد چگونگی شروع، راهاندازی و ساختن یک سرمایهگذاری موفق را ارائه میدهد.