دی. ایچ. لورنس در داستانهای کوتاه خود به روابط پیچیدهی خانوادگی افرادی مینگرد که با مسائل عاطفی دشواری رودررو میشوند. در یکی از این دو داستان زنی با وقوع یک فاجعه میفهمد که هرگز همسر خود را نمیشناخته و دیگری مرد نابینایی که در جنگ اول جهانی چشم خود را از دست داده به آرامشی نامنتظر میرسد.