«شرلوک هولمز» دستهایش را محکم به دور طنابهای خیس و زبر بسته بود و از نوک دماغه «گلوریا اسکات» حرکت کشتی را در اقیانوس بیانتها تماشا میکرد. در افق ساحل غربی ایرلند مکانی را که شرلوک تصمیم گرفته بود از کشتی پیاده شود و به خانهاش بازگردد دیده میشد. او مدتها از خانوادهاش دور شده بود و به دست سازمانی سری به نام «اتاق پارادول» در کشتی زندانی شده بود، اما ...