آمار رفتوآمدم به اتاق معاون بیمارستان را کف دست جناب تازه از راه رسیده گذاشته بودند.
کیوان هم بعد از دو سال برگشته و با وجود همسر و فرزند جدید، فیلش یاد هندوستان کرده بود.ب
ه گمانش درب پتینهکاری شدهی آن خانهی منفور را فراموش کرده بودم،
یا شکم بزرگ محبوبه را که با صندلهای تابهتا پشت کیوان ایستاده بود
که بگوید میخ همسر موقت شوهرم، از من که شرعی و رسمی و ثبتی بودم، محکمتر است.
حالا رفتوآمدهای مداوم کیوان هم مزید بر علت شده
که آقای تازه از راه رسیده، یقین کند که من آدم مشکلدار کادر بیمارستان هستم.
خودش داشت دست به دست میچرخید، آن وقت من به خاطر شناسنامهی خط خوردهام مشکل داشتم!