کیکاووس، شاه ایران در آغاز پادشاهی، آوازه سرزمینی به نام مازندران به گوشش رسید. سرزمینی با هوای دلانگیز، زمینهای پُرنگار، باغهای پُرگل که البته جایگاه دیوها و جادوگرها بود. فکر بهدستآوردن مازندران در سر شاه افتاد. زال و بزرگان کشور هر کاری کردند که او را منصرف کنند، نشد. پادشاه به مازندران لشکر کشید، خلاصه نتیجه زیادهخواهی کیکاووس این شد که بیشترِ افراد سپاه ایران با جادوی دیو سفید، نابینا و همگی اسیر و زندانی شدند. کیکاووس که از کارش پشیمان شده بود سربازی را که در حمله دیو سفید دور از اردوگاه مانده بود و جان سالم بهدر برده بود، روانه زابلستان کرد تا از زال درخواست کمک کند. زال به رستم گفت: فرزندم، هرچه سریعتر راهی مازندران شو و شاه را از چنگال دیو سفید نجات بده. رستم برای نجات شاه از دست دیو سپیده باید از هفت خان عبور میکرد…