از من مغرور بیاعتنا دیگه اثری نمونده بود. خاکسترنشین عشق بودم اونم خاکسترنشین عشق دختری با لبخند ساده و دلنشین و نگاهی پر از شرم و حیا. هر بار میخواستم بگم دوستت دارم مثل ماهی از دستم لیز میخوردی و میرفتی. وقتی قسمت هم شدیم از نمیشد بگم چقدر میخوامت...