داستان «قطار آن شب» قصۀ دختربچهای است که همراه مادربزرگش مسافر قطار هستند. دخترک در کوپه با زنی جوان که معلم و نویسنده است دوست میشود و شماره تلفن خانهشان را به او میدهد تا هروقت به شهر آمد با او تماس بگیرد و به دیدنش بیاید اما خانم معلم تلفن نمیزند . ماهها میگذرد و دخترک چشمانتظار میماند. روزی خانم معلم قصۀ دخترک را برای دانشآموزانش تعریف میکند و از آنها میخواهد که پایان قصه را آنطور که دلشان میخواهد روایت کنند. دانشآموزان هرکدام پایانی برای این آشنایی دارند.