هالی اسکایز پانزده ساله در پی شکست عشقی اش از خانه می گریزد و به کمک یکی از دوستانش موفق می شود در یک مزرعه ی توت فرنگی در نزدیکی شهر خود، گریوسند، کاری ساده برای خود دست و پا کند. در مسیر مزرعه با زوج جوانی به نام های هایدی و ایان آشنا می شود که او را سوار و به خانه شان دعوت می کنند تا پس از کمی استراحت از آنجا به مزرعه برود. اما وقتی هالی پس از خوردن صبحانه ظرف ها را می شوید و به حیاط می رود، با صحنه ی بسیار عجیب و هراس آوری روبه رو می شود که آغاز تنش ها و درگیری های پر فراز و نشیب وی با دنیاهایی شگفت انگیز و آدم های عجیب و غریب شان به شمار می آید.