مامان نفسی تازه کرد و از ما خواست شیشههای آبغوره را به یخچال برگردانیم؛ همان یخچالی که جانشین یخچال قدیمی و ازکارافتادهمان شد و علامت "ساخت یخچالسازی سورنا" روی پیشانیاش بود و هر بار که درش را باز و بسته میکردیم به یاد مهندس اعتمادی میافتادیم و مثل مامان دعایش میکردیم و گاهی پیش خودمان میگفتیم، "سربلند باشی دایی. اگر صنعت شما نبود، اگر بابا را به یخچالسازیات نمیبردی، حالا این یخچالِ ساخت ایران را نداشتیم..."