وقـتی ژپتو، پینـوکیو، پسرک چوبی، ر ا ساخـت، آرزو کرد کـاش او یک پسر واقـعی بود. پسرک چوبی درست مثل یک پسر واقعی همیشه دنبال دردسر است، حرف پدرش را گـوش نمیدهـد، قولهایش را فــراموش میکنـد و برای خوشگــذرانی از مدرسه غیبت میکند تا وقتی که میفهمد اگر میخواهد یک پسر واقعی شود باید مهربانی و عشق را در قلبش جای دهد و به دیگران کمک کند.