جامعه امروز با بحرانی آشکار و آزاردهنده مواجه است؛ بحرانی که در ارتباط با ارزشمندترین و عزیزترین چیزی است که داریم، یعنی فرزندمان. خشونت بین همسالان در حال افزایش است. بیاحترامی نسبت به والدین، آموزگاران و دیگر اولیای امور بیش از پیش دیده میشود. بیتربیتی، تقلب و دروغگویی گستردهتر از گذشته شده است.
ما علاوه برراهکارهای قانونی، راهکارهای آموزشی بیشماری را نیز در مقابله با مشکلات فرزندانمان به کار بردهایم: آموزگاران مهارتهای عزتنفس و حل اختلاف را به کودکان آموختهاند و مشاوران نیز مهارتهای اجتماعی و مدیریت خشم را. مدارس تعداد شاگردان هر کلاس را کاهش دادهاند و استانداردهای تحصیلی را بالا بردهاند.
اما با وجود تلاشهای پر تب و تابمان، بحران هنوز باقی است، زیرا میبینیم فرزندانمان هنوز در رنج هستند. این بدان خاطر است که ما نکته بسیار مهمی را نادیده گرفتهایم: بخش اخلاقی زندگی فرزندانمان. در این جهان که معمولاً از نظر اخلاق مسموم است، کودکان از همه بیشتر به قدرت اخلاقی نیاز دارند تا خود را حفظ کنند. اما در این روزهای پردردسر، اگر والدین میخواهند به فرزندانشان کمک کنند تا نه تنها اخلاقی فکر کنند، بلکه اخلاقی هم عمل کنند، به بیش از اینها نیاز دارند. تا زمانی که کودکان ندانند چگونه درست عمل کنند، رشد اخلاقیشان ناقص خواهد بود. مگر نه اینکه همیشه گفتهاند معیار حقیقی شخصیت، عمل است و نه فکر و نیت؟
تقویت هوش اخلاقی کودکان بهترین فرصت برای قرار دادن فرزندانمان در مسیر درست است تا آنها بتوانند علاوه بر درست فکر کردن، درست هم عمل کنند.