تام برکین از جبهه برگشته و صورتش زخمی از جنگ دارد که دکترها گفتهاند ممکن است به مرور بهتر شود. او زیر نظر یکی از آخرین متخصصان مرمت دیوارنگارههای قرون وسطایی تعلیم دیده و استخدامش کردهاند تا دوغابی را که روی نقاشی قرن چهاردهمی دیوار کلیسای دهکدهای در یورکشر مالیدهاند، پاک کند. بیستوپنج گینی دستمزد میگیرد و به او میگویند حداکثر تلاشش را بکند تا چیزی از آن زیر بیرون آورد. برکین از همان ابتدا متوجه میشود که دیوارنگاره تصویری از روز جزا را به نمایش گذاشته که مسیح را در مقام داوری در جوار رستگاران و گناهکاران با پهنههای عظیم قرمز و آبی ترسیم کرده است. کارِ ترمیم را طبق قرارداد و هنگامی که نخستین نسیم پاییزی در آکسگادبی وزیدن میگیرد به پایان میرساند اما لحظهای که سال سپری میشود تا قدم به فصل دیگری بگذاریم هوس برکین برای عشقورزی به آلیس کیچ که بیمقدمه خودش را آشکار کرده شروع به زبانهکشیدن میکند.